واژه نامۀ گويش بختيارى چهارلنگفرهنگستان زبان و ادب فارسى،, 2002 - 383 من الصفحات |
عبارات ومصطلحات مألوفة
آب آتش آش آویدن آید اسب است که استفاده اشاره به الاغ انگور او ای که این بازی باشد بچه بدون بره بز بزرگ بسیار بن بند به کار بی پا پارچه پر پس پشت پنبه پوست پیش تا تخم تنور تو تیله تیه جا جاجیم جفت چاله چشم چوب چوبی چیزی خاک خانه خر خشک خود خوردن دادن دار دارد دانه درخت دس دست دسته دل دم دو راه رفتن رم رنگ رو روی ری زدن زمین زن زیر سر سفید سگ سنگ سه سیاه شب شدن شده شیر صورت ظرف عروس قاپ قنات کاری کرد کردن کرده کسی کسی که کشیدن کم کن کند کنند کوچک کوه که با که به گاو گرفتن گرگ گل گندم گوشت گویش بختیاری گیاهی گیوه مانند مخصوص مرغ می شود میان میکند نام نوعی نان نخ ندارد نر نمی نوعی نیز ها های هر هم هنگام یا یک âvidan kerdan